در روز میثاق امت با ولایت، وبینار مدیریت الهی فتنه در داستان سامری برگزار شد.

در روز میثاق امت با ولایت، وبینار مدیریت الهی فتنه در داستان سامری برگزار شد.

اگر فتنه را از بین بردیم، باید به فکر بازیابی جامعه دینی باشیم و در این راستا نیازمند بیان استدلالی و اقناع جامعه، اعلام پذیرش توبه فتنه‌گران، محو باطل در راستای باز شدن راه برای توجه به حق، روشنگری و اجازه بازگشت دادن هستیم.

به مناسب یوم الله 9 دی، روز بصیرت و میثاق امت با ولایت، وبینار تبیینی مدیریت الهی فتنه در داستان سامری  برگزار گردید.

این وبینار با سخنرانی حجت الاسلام و المسلمین امیری طیبی، روز سه شنبه 9 دی ماه، ساعت 19 در مدرسه علمیه معصومیه برگزار شد.

در این وبینار حجت الاسلام امیری طیبی به بحث مدیریت الهی فتنه در داستان سامری پرداخت، در ادامه متن سخنان ایشان را می خوانید.

ما وقتی قدر نعمت نظام اسلامی را متوجه می‌شویم که در خلال سخنان شهید صدر که فقیهی جامع است، می‌بینیم که چه تبیینی از این انقلاب دارد؟ وی معتقد است امام خمینی(ره) ثمره بعثت انبیاء و نمود آن همین حکومت اسلامی است. از سوی دیگر، وقتی قدر این نعمت را بیشتر متوجه شدیم که مقام معظم رهبری بر پیکر پاک شهید سلیمانی خدا را شکر کردند که به ما توفیق جهاد در راه خود را عطا کردند و این نعمت بسیار بزرگی است.

در سطح تفکر عوام، این اتفاق افتاده که برخورد با قرآن برخورد با کتاب مقدسی است که خواندن و حفظ کردن آن پاداش دارد، اما اینکه از آن قوانینی را استخراج کنیم که در بزنگاه‌های زندگی با نگاه به آن قوانین، زندگی خود را راهبری و مدیریت کنیم، در بین ما وجود ندارد و این یکی از دلایلی است که باعث مهجوریت قرآن شده است. ما با متن و الفاظ قرآن کریم آشنایی داریم، اما آن را کتاب راهنمای خود قرار نداده‌ایم، لذا مکتب تفسیری مقام معظم رهبری این است که مسائل و مشکلات را به قرآن ارجاع داده و با نگاه حل مسئله سراغ آن می‌روند.

امروز می‌خواهیم با چنین نگاهی سراغ قرآن برویم و ببینیم آیا می‌توان قوانینی را نسبت به مسائل روز فهم کرد یا خیر؟ طبعاً مسائل تفسیری و مربوط به درک مفاهیم قرآنی، استظهاری و ظنی هستند و کسی نمی‌تواند با قاطعیت درباره آن صحبت کند، اما قوانینی وجود دارد که براساس آن می‌توان گفت فلان مسئله صحیح است. موضوع بحث ما مدیریت الهی فتنه‌ها است. سؤال این است آیا یک رهبر الهی می‌تواند با مراجعه به قرآن و استنباط قوانینی از آن، یک فتنه را مدیریت کند یا خیر؟

تلقی ناصحیح از فتنه
بسیار جالب است که وقتی وارد می‌شویم، به این نتیجه می‌رسیم که در قرآن قوانینی وجود دارد که حاکم می‌تواند فتنه را مدیریت کند و اساساً مکلف است که چنین کاری را انجام دهد. یک معنای قرآنی از فتنه این است که شاید بتوان آن را به امتحان و آزمایش معنا کرد، اما تلقی اشتباهی بین ما وجود دارد که در درگیری بین دو جریان باطل می‌گوییم فتنه ایجاد شده است، اما این درست نیست، بلکه در قرآن گاهی یک طرف حق و گاهی باطل است. گاهی فتنه‌ها فردی است که خداوند در آیه دوم سوره عنکبوت به آن اشاره کرده و می‌فرماید: «أَحَسِبَ النَّاسُ أَنْ يُتْرَكُوا أَنْ يَقُولُوا آمَنَّا وَهُمْ لَا يُفْتَنُونَ؛ آیا مردم چنین پنداشتند که به صرف اینکه گفتند ما ایمان (به خدا) آورده‌ایم، رهایشان کنند و هیچ امتحانشان نکنند؟».

اما خداوند در جای دیگری در سوره اعراف می‌فرماید هر ساله یکبار یا دوبار آزمایش می‌شوید. مفسران از جمله صاحب المیزان گفته‌اند که منظور آزمایش‌های اجتماعی است. گاهی فتنه‌ها اینگونه هستند که افراد از ابتدا با موفقیت وارد شده و در مسیر فتنه نیز با موفقیت عمل می‌کنند که از جمله آن ماجرای بدر است، اما گاهی پیش می‌آید که انسان ابتدائاً با موفقیت آزمایش را شروع می‌کند، اما این تلقی در وی به وجود می‌آید که به مرحله پیروزی رسیده که یکباره فتنه بعدی به وجود می‌آید، لذا شکست می‌خورد که مثال آن فتنه اُحُد است. گاهی نیز انسان فتنه را با شکست شروع می‌کند، اما در میانه راه با آرامشی که خداوند به وی می‌دهد آزمایشی که با شکست شروع شده بود با پیروزی و ظفر به پایان می‌رسد.

گاهی نیز یک جامعه با شکست در فتنه سقوط می‌کند که نمونه‌های آن را در قرآن و در داستان اقوام گوناگون مشاهده می‌کنیم. در قرآن در ابعاد مختلفی درباره فتنه‌ها صحبت می‌شود که یکی از آنها آسیب‌شناسی فتنه‌های گذشته است. قرآن می‌گوید یکی از دلایل پدید آمدن فتنه‌ها وجود مطرفین است که رفاه آنها از فهمشان پیشی گرفته است. گاهی اوقات قرآن راجع به ضعف‌هایی که منجر به انحراف می‌شود، صحبت می‌کند. مثلاً درباره قوم سامری آمده است که آنان گفتند تا موسی نیاید، ما چیزی را نمی‌پذیریم، اما قرآن می‌گوید باید حرف حق را از جانشین موسی یعنی هارون نیز می‌پذیرفتند و به علت نپذیرفتن آن دچار فتنه شدند.

قرآن؛ رافع زمینه‌های فتنه
اگر با این نگاه، قرآن را مطالعه کنیم، زمینه‌های فتنه را در خود از بین می‌بریم و با قوانینی که از قرآن درک می‌کنیم، وظایف مردم را به آنان گوشزد و وظایف حاکم جامعه را کشف خواهیم کرد. اگر ثابت نکنیم که فقیه جامعه در لحظات حساس بر اساس قوانینی الهی عمل می‌کند، وی متهم خواهد شد که به صورت خودسرانه یا حمایت از یکی از طرف‌های فتنه عمل می‌کند، اما اگر فهم کنیم او کسی است که براساس قوانین الهی عمل می‌کند و مطیع امر خداوند است و هواهای نفسانی را در این ماجرا وارد نمی‌کند، بنابراین باید همه جامعه تسلیم آن باشند.

کسی که مدیریت بر اساس موازین الهی را درک کند، به مدیریت ولی فقیه انتقاد نمی‌کند. امثال برخی آقازاده‌ها از این دست افراد هستند که اصول اسلامی و انسانی را با تلقی خاص خود در جریان فتنه، عَلَم می‌کنند. امروزه وقتی برخی از قوانین مدیریت رهبران در فتنه را مطالعه کنیم، این سؤل برای ما ایجاد می‌شود که این سید بزرگوار در سال ۸۸ چقدر براساس مبانی الهی پیش رفت و به خوبی فتنه را مدیریت کرد.

یکی از قوانین در مدیریت فتنه، داشتن انسجام مدیریتی است. باید سلسله مراتب حفظ شود و از ساختارها عبور نکنیم، لذا در ماجرای فتنه سامری وقتی حضرت موسی به کوه طور می‌رود و باید سر زمانی مشخص بازمی‌گشت، اما وقتی قرار است فتنه ایجاد شود، به هارون فرمود جانشین من هستی و بر صلاح این قوم حکومت کن و اجازه تخطی از قوانین را به کسی نده. رهبر الهی نیز باید ساختارها را معلوم و انسجام مدیریتی ایجاد کند و اگر مدیری نسبت به این ساختارها بی‌اعتماد شد و آنها را دور زد، از قوانین تخطی کرده است و به همین دلیل است که حضرت موسی(ع) به جامعه گفت شما که از امر هارون تخطی کرده‌اید، به معنی تخطی از امر من بوده است.

آنهایی که مسئول هستند، باید سلسله مراتب را به خوبی رعایت کنند. به همین دلیل است که حضرت موسی(ع) به هارون گفت چرا از دستورات من اطاعت نکردی تا جایی که هارون ناچار به توضیح برای وی شد. موضوع دیگر این است که با مسئول فتنه در میدان برخورد جدی می‌شود و در این موارد دیگر مناسبات فامیلی و محبتی هیچ جایگاهی ندارد و به همین دلیل حضرت موسی(ع) سر هارون را می‌گیرد و وی را می‌کِشد تا مؤاخده کند که چرا به مسئولیت خود به خوبی عمل نکرده است. هارون شخص کمی نیست و برادر حضرت موسی(ع) است، اما وقتی قرار است فتنه مدیریت شود، دیگر برادری معنا ندارد، بلکه سران فتنه باید به صورت جدی پاسخگو باشد.

مسئولیت رهبر جامعه در مقابل فتنه
نکته دیگر اینکه رهبر جامعه در مقابل فتنه مسئولیت دارد، چون اگر مردم را در زمینه دفاع از آرمان‌ها با خود همراه نکند، باید پاسخگو باشد. قرآن نیز فرموده است شرط رهبری این است که مردم با رهبر جامعه همراه شوند و به همین دلیل پیامبر اسلام(ص) نیز تلاش کردند مردم را با خود همراه کنند. یکی دیگر از موضوعات در مدیریت فتنه این است که مدیران باید در تصمیمات خود آینده نگر باشند، لذا وقتی حضرت موسی(ع) هارون را مورد عتاب قرار داد، وی گفت برای اینکه ممکن بود تفرقه بین بنی اسراییل ایجاد شود، لذا رضایتی که موسی می‌دهد، نشان‌دهنده آن است که وی این عذر را پذیرفته است.

موضوع بعدی این است که باید ریشه‌های فتنه را شناخت. به همین دلیل است که حضرت موسی(ع) به سامری گفت که چرا اینکار را انجام دادی و چرا چنین سخنانی را بر زبان جاری می‌کنی؟ در فتنه‌ای هم که در ایران ایجاد شد، آن کسانی که گفتند باید ناظران خارجی به صیانت از آرای مردم بپردازند، در واقع به ساختارهای داخلی هجوم بردند. موضوع دیگر این است که رهبر جامعه باید در اقدام برای مقابله با فتنه، سرعت عمل داشته باشد. به همین دلیل است که تا حضرت موسی فهمید فتنه‌ای در میان ملت وی ایجاد شده است فوراً کوه طور را ترک کرد و به درون جامعه بازگشت تا سریعاً فتنه را مدیریت کند.

اصل دیگری که در مدیریت وجود دارد، این است که باید یک دوگانه در مدیریت فتنه رعایت شود که اول عاطفه و دوم تعقل است. در قبال فتنه باید غیرت دینی داشته باشیم و حتی اگر فتنه‌گران از پایگاه اجتماعی برخوردار هستند، باید در برخورد با آنها جدی باشیم. البته غضب و خشونت در مدیریت الهی فتنه باید تأثیر تربیتی هم داشته باشد، لذا خداوند در قرآن در آیه ۱۵۰ سوره اعراف می‌فرماید: «وَلَمَّا رَجَعَ مُوسَىٰ إِلَىٰ قَوْمِهِ غَضْبَانَ أَسِفًا قَالَ بِئْسَمَا خَلَفْتُمُونِي مِنْ بَعْدِي ۖ أَعَجِلْتُمْ أَمْرَ رَبِّكُمْ ۖ وَأَلْقَى الْأَلْوَاحَ وَأَخَذَ بِرَأْسِ أَخِيهِ يَجُرُّهُ إِلَيْهِ ۚ قَالَ ابْنَ أُمَّ إِنَّ الْقَوْمَ اسْتَضْعَفُونِي وَكَادُوا يَقْتُلُونَنِي فَلَا تُشْمِتْ بِيَ الْأَعْدَاءَ وَلَا تَجْعَلْنِي مَعَ الْقَوْمِ الظَّالِمِينَ؛ و چون موسی به حال خشم و تأسف به سوی قوم خود بازگشت، به آنان گفت: شما پس از من بسیار بد حفظ الغیب من کردید! آیا در امر خدای خود عجله کردید! و الواح را به زمین انداخت و (از فرط غضب) سر برادرش (هارون) را گرفته به سوی خود می‌کشید، هارون گفت: ای فرزند مادرم، این قوم مرا خوار و زبون داشتند تا آنجا که نزدیک بود مرا به قتل رسانند، پس تو دشمنان را بر من شاد مگردان و مرا در عداد مردم ستمکار مشمار» حضرت موسی با حالت غضبان و عصبانیت آمد و حتی الواح مقدس را پرت کرد. البته این عصبانیت جنبه تربیتی داشت و می‌خواست جامعه غیرت او را ببیند.

عاطفه امام نسبت به جامعه
به همین دلیل است که رهبر معظم انقلاب نیز فرمودند اگر سران فتنه بخواهند ماجرا را ادامه دهند، من با مردم به گونه‌ای دیگر سخن خواهم گفت. این رفتار براساس موازینی است که در دین مبین اسلام وجود دارد. البته عصبانیت بدین معنی نیست که یک عده را بپذیریم و عده‌ای را طرد کنیم، بلکه منظور، عصبانیت از اصل ماجرا است. امام نسبت به جامعه عاطفه دارد، اما اقتضای غیرت دینی این است که با فتنه‌گران با عصبانیت برخورد کند.

در قرآن کریم آمده است: «وَلَقَدْ قَالَ لَهُمْ هَارُونُ مِنْ قَبْلُ يَا قَوْمِ إِنَّمَا فُتِنْتُمْ بِهِ ۖ وَإِنَّ رَبَّكُمُ الرَّحْمَٰنُ فَاتَّبِعُونِي وَأَطِيعُوا أَمْرِي؛ و هارون هم پیش از آنکه موسی باز آید، به آنان گفت: ای قوم، این گوساله اسباب فتنه و امتحان شما گردیده و محققاً آفریننده شما خدای مهربان است (نه این گوساله سامری) پس شما پیرو من شوید و امر مرا فرمان برید» (طه / ۹۰). موضوع بعدی اتمام حجت و تبیین برای نجات مردم است. البته این اتمام حجت با محبت همراه است و به همین دلیل هارون با مردم با استدلال سخن می‌گوید و به آنها می‌گوید این یک فتنه است و اگر می‌خواهید نجات پیدا کنیم، باید از من تبعیت کنید.

باید دانست در فتنه، سهم عوامل داخلی بسیار بیشتر از عوامل خارجی است. سامری از نزدیکان حضرت موسی است. آنها از سلطه فرعون نجات پیدا کرده و اعجاز خدا را دیده بودند و به ارض مقدس رسیدند، اما به دلیل وجود دشمنان داخلی، همه آن معجزات الهی را فراموش کردند، لذا رهبران الهی باید بدانند که خطر خودی‌ها در فتنه بسیار بیشتر است.

باید مسئولان در جریان فتنه به صورت جدی پاسخگو باشند و اگر پاسخ آنها قابل پذیرش بود، از عتاب و مجازات کنار گذاشته شوند وگرنه مجازات شوند؛ به همین دلیل است که حضرت موسی(ع) هارون را مورد عتاب قرار داد، اما بعد که استدلال وی را شنید، از مجازات وی صرف نظر کرد. در قرآن کریم در همین رابطه آمده است: «قَالَ يَا هَارُونُ مَا مَنَعَكَ إِذْ رَأَيْتَهُمْ ضَلُّوا أَلَّا تَتَّبِعَنِ ۖ أَفَعَصَيْتَ أَمْرِي؛ موسی (چون بازگشت با عتاب به هارون) گفت: ای هارون مانع تو چه بود که چون دیدی که قوم گمراه شدند، از پی من نیامدی؟ آیا نافرمانی امر من کردی؟!» (طه / ۹۲ و ۹۳) لذا در فتنه با همه مؤثرین و شخص عامل فتنه برخورد جدی می‌شود.

یکی دیگر از لوازم مدیریت فتنه این است که باید فرصت پاسخگویی به فتنه‌گر داده شود و رأفت الهی در همین ناحیه است؛ هرچند که وی ممکن است پاسخی نداشته باشد. نکته دیگر تناسب مجازات با نوع انحراف است. در قرآن کریم در این مورد آمده است: «قَالَ فَاذْهَبْ فَإِنَّ لَكَ فِي الْحَيَاةِ أَنْ تَقُولَ لَا مِسَاسَ ۖ وَإِنَّ لَكَ مَوْعِدًا لَنْ تُخْلَفَهُ ۖ وَانْظُرْ إِلَىٰ إِلَٰهِكَ الَّذِي ظَلْتَ عَلَيْهِ عَاكِفًا ۖ لَنُحَرِّقَنَّهُ ثُمَّ لَنَنْسِفَنَّهُ فِي الْيَمِّ نَسْفًا؛ موسی گفت: از میان ما برو که تو در زندگانی دنیا (به مرضی معذب خواهی شد که همه از تو متنفر شوند و) دایم گویی کسی مرا نزدیک نشود، و (در آخرت) هم وعده‌گاهی (در دوزخ) داری که با تو تخلف نخواهد شد، و اکنون این خدایت را که بر پرستش و خدمتش ایستادی بنگر که آن را در آتش می‌سوزانیم و خاکسترش را به آب دریا می‌دهیم» (طه / ۹۷). در واقع به فرموده قرآن کریم، باید به فتنه‌گر بعد از اتمام حجت و بیان عذر و … دیگر برای اضلال فرصت ندهید. در این موارد ممکن است افرادی بایکوت یا حصر شوند. این رویه‌ای است که در زمان پیامبر اسلام(ص) نیز در مقابل عوامل اضلال جامعه وجود داشته است.

عقوبت دنیوی فتنه‌گر مانع عذاب اخروی نیست
نکته دیگر این است که عقوبت دنیوی فتنه‌گر مانع عذاب اخروی وی نیست، بلکه اگر فتنه‌گران توبه نکنند و بازنگردند، این سرآغاز عذاب اخروی آنهاست. اقدام دیگر این است که باید اسباب فتنه را نیز از بین ببریم. در اینجا محو آثار شرک و انحراف با همراهی مردم نشان از اقناع افکار عمومی در رد شبهات و انحرافات دارد، چراکه حفظ اعتقادات مردم مهمتر از حفظ طلا و سایر مادیات است و به همین دلیل است که حضرت موسی(ع) آن گوساله سامری را قطعه قطعه کرد و از بین برد.

اما از همه مهمتر این است که در عصیان‌های اجتماعی، توبه کار بسیار سختی است. خداوند در آیه ۵۴ سوره مبارکه بقره در همین رابطه فرموده است: «وَإِذْ قَالَ مُوسَىٰ لِقَوْمِهِ يَا قَوْمِ إِنَّكُمْ ظَلَمْتُمْ أَنْفُسَكُمْ بِاتِّخَاذِكُمُ الْعِجْلَ فَتُوبُوا إِلَىٰ بَارِئِكُمْ فَاقْتُلُوا أَنْفُسَكُمْ ذَٰلِكُمْ خَيْرٌ لَكُمْ عِنْدَ بَارِئِكُمْ فَتَابَ عَلَيْكُمْ ۚ إِنَّهُ هُوَ التَّوَّابُ الرَّحِيمُ؛ (یاد کنید) وقتی که موسی به قوم خود گفت: ای قوم، شما به نفس خود ستم کردید که (به جهالت) گوساله پرست شدید، اکنون به سوی آفریدگارتان باز گردید و (به کیفر جهالت خود) به کشتن یکدیگر تیغ برکشید، این برای شما در پیشگاه آفریدگارتان بهترین (کفّاره عمل) است. آن گاه از شما در گذشت که او بسیار توبه‌پذیر و مهربان است» اگر اجتماعی سقوط کند، ممکن است توبه به سادگی نباشد، اما باید سعی کنیم فتنه را از بین برده و شرایط از بین رفتن دوقطبی‌ها و فاصله‌ها را فراهم کنیم.

حال اگر فتنه را از بین بردیم، باید به فکر بازیابی جامعه دینی باشیم و در این راستا نیازمند بیان استدلالی و اقناع جامعه، بیان عاطفی و اعلام پذیرش توبه فتنه‌گران از سوی خدای متعال، محو باطل در راستای باز شدن راه برای توجه به حق، روشنگری و تلاش برای اینکه فتنه عامل تفرقه نشود، اجازه بازگشت دادن و راه را برای بازگشت حداکثری باز گذاشتن هستیم. اینها اصول و شیوه‌های مدیریت الهی و قرآنی فتنه هستند.

نوشتن دیدگاه

پست الکترونیکی شما منتشر نمی شود . فیلد ضروری *

*